گل واژه نیست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دفتری بود که گاهی من و تو
گل ترانه نیست
گل بهانه نیست
گل شاهپرک نیست
گل تنها نگاه توست
در قلب کوچک من جوانه می دهد
ودر زمین سبز عشق
بهانه می گیرد آغوش ات را
همراه باد می رقصد
و واژه می شود
و شعر مرا پر از نامت می کند
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
نظرات شما عزیزان:
خدا قوت
خوشحال میشم دل نوشته های منو هم بخونی
من شما رو لینک کردم
www.sarzaminedelha.mihanblog.com
اگه بیای با هم باشیم
اگه بخوای که ما بشیم
اگه دلت راضی بشه
اگه خدا قاضی بشه
چشم به راه نگات می شم
عاشق خنده هات می شم
مجنون لحظه ها ی تو
تا جون دارم فدات می شم
*********
قشنگ بود.
پاسخ:خیلی قشنگ بود مرسی علیرضا جون
لبخند رو لبم جاری میشه
غصه از دلم بیرون میره
اشک تو چشمام جمع میشه
برچسبها: